نقد و بررسی: Kingdom Come: Deliverance - واقع گرایی با هزینه
6 دقیقه خواندن
منتشر شده در
صفحه افشای ما را بخوانید تا بدانید چگونه می توانید به MSPoweruser کمک کنید تا تیم تحریریه را حفظ کند ادامه مطلب
Kingdom Come: Deliverance بازیای است که مسلماً قبل از عرضه، آن را نزدیک نگه نداشتم. جدا از مقاله های خبری گاه به گاه، دانش من در مورد آن نسبتاً ابتدایی بود. بدون غرق شدن در ساعتها ویدیوهای گیمپلی یا دهها تریلر، اساساً وارد Kingdom Come: Deliverance blind شدم - یا حداقل، بیشتر از حد معمول برای یک RPG گسترده مانند این. از آنجایی که هیچ انتظار محکمی نداشتم، بازی که هنگام نصب به من خوش آمد گفت، هم چشمگیر و هم ناامیدکننده بود.
بسیاری از بازیها اگر داستانی را در دنیایی تخیلی تعریف نمیکنند، روی رویدادهای معروف و معروف تاریخی یا دورههای زمانی تمرکز میکنند، اما Kingdom Come: Deliverance این روند را کاهش میدهد. در اوایل دهه 1400 در بوهمیا اتفاق می افتد، شخصیت شما، هنری، وارد یک جنگ داخلی می شود. پس از مرگ پادشاه و امپراتور روم مقدس، چارلز چهارم، پسرش ونسلاس چهارم به تاج و تخت می رسد. او به سرعت ثابت می کند که برای حکومت کردن مناسب نیست، تاجگذاری خود را از دست داده و مورد تمسخر پاپ قرار می گیرد. سپس برادر ناتنی او زیگیزموند از ناتوانی ونسلاس به عنوان فرصتی برای جنگ در زمین با کمک اشراف استفاده می کند. در طی یک غارت اولیه که شاهد سقوط دهکده هنری و کشته شدن پدر و مادرش بود، او به یک شهر مجاور فرار میکند و به مقاومت در برابر ارتش زیگیزموند میپیوندد. راستش، من را به یاد چیزی می اندازد که در کانال History در مقایسه با HBO یا Showtime مشاهده می کنید.
زمانی که با مبارزات بازی آشنا شدید، برای jankiness آماده باشید. اولین نزاع من در اوایل زمانی اتفاق افتاد که نتوانستم یک NPC را متقاعد کنم تا پولی را که به خانواده هنری بدهکار بود پرداخت کند. دعوا دردناک بود، به صراحت بگویم، و نه به این دلیل که شکست خوردم. ضربات شما کند به نظر می رسد و ضربه زدن به آن دشوار است. مبارزه با شمشیر بسیار رضایت بخش تر است، حتی اگر ضربات شما همچنان کند باشد. شما در نهایت به کنترل های آن عادت می کنید و حملات خود را بر اساس آن زاویه می دهید. هنگامی که با منحنی یادگیری آن آشنا شدید، مبارزه در واقع بسیار سرگرم کننده می شود.
من انتظار ندارم که هر بازی دارای شخصیتهای نمادین باشد که فوراً قابل تشخیص باشند، اما شخصیتهای Kingdom Come: Deliverance سخت است که به آنها وابسته شوند. دوست داشتنی هستند کافی، اما به یاد ماندنی نیست. شما قهرمانان و شروران معمولی خود را دارید، با اشراف زاده های مغرور و شوالیه های بی پروا. هانری مخصوصاً شیرین است، حداقل طوری که من او را بازی کردم.
خود جهان به زیبایی خلق شده است و توجه به جزئیات بلافاصله آشکار می شود. ما قرنها از بوهمیای قرون وسطایی در حال حاضر گذشتهایم، اما من تقریباً متقاعد شده بودم که دقیقاً همان چیزی است که در Kingdom Come: Deliverance به تصویر کشیده شده است. مکانها و طراحیهای دقیق روستاها و قلعهها را نه پایین، بلکه قطعاً در زیبایی و فضای آن انجام میدهند. من می دانم که غیرممکن است که 100٪ به آن دوره زمانی از هر نظر معتبر باشیم، اما KCD به اندازه کافی قانع کننده بود. سفر در محیط واقعا باعث می شود احساس کنید در حال قدم زدن در زمان هستید.
بدون تواناییهای جادویی، مطمئناً بازی نسبت به سریهای The Elder Scrolls یا The Witcher زمینگیرتر است. رفتن به سمت واقع گرایی و دقت تاریخی قابل تحسین است، با این حال به حدی انجام می شود که به طور فعال مانع تجربه می شود. مردم تمایل دارند از مکانیکهای گیمپلی «بازیشده» شکایت کنند، اما به دلایلی این کار را انجام میدهند. تا بازی ها سرگرم کننده تر و در دسترس تر شوند. در Kingdom Come: Deliverance، جستوجوی واقعگرایی آن را گاهی اوقات خستهکننده میکند. یک سیب گندیده بخورید ممکن است دچار مسمومیت غذایی شوید. بیش از حد غذا بخورید و احساس بی حالی می کنید که بر رفلکس های شما تأثیر می گذارد. برای مدت طولانی روزه بگیرید و ممکن است بمیرید. فشار دادن بازیکن برای مدیریت میکرو آمار مانند این می تواند به خوبی انجام شود، فقط در این مورد نیست.
از طرف دیگر، جایی که در برخی جنبه های رئالیسم شکست می خورد، در برخی دیگر برتری دارد. پوشیدن زرههای سنگین و بدقواره به توانایی شما برای دزدی کردن آسیب میرساند و شما را تشویق میکند که از زرههای محافظتر صرف نظر کنید یا در خطر شنیدن و حمله قرار بگیرید. هنگام بیرون رفتن در شب، برای دیدن در تاریکی به یک مشعل یا یک معجون دید در شب نیاز دارید. این باعث میشود که دنیا احساس زندهتر شدن کند، و در مقابل اعمال شما واکنش نشان میدهد. نوشیدن بیش از حد و سپس بیدار شدن با خماری - در حالی که جذابیت اولیه فقط به خاطر شوخ طبعی اش دارد - اینطور نیست.
گزینه های دیالوگ آن نیز به سطح غوطه ور شدن آن می افزایند، با مکالماتی که به جای اجبار و خفه شدن، احساسی ارگانیک دارند. Kingdom Come: Reliverance مهارت گفتار شما را در سطوح مختلف با هر کسی که با او صحبت می کنید وزن می کند و فرصت های زیادی برای موفقیت یا شکست ایجاد می کند.
در حالی که بیشتر بازی های RPG جهان باز نوعی مکانیک استراحت دارند، KCD مایل بیشتری را طی می کند. خوابیدن بر گرسنگی و انرژی تأثیر می گذارد. برای مدت طولانی استراحت کنید و می توانید با معده خالی از خواب بیدار شوید و نیاز به رزق و روزی داشته باشید. خیلی کم بخوابید و انرژی کافی برای انجام کارها را ندارید. معمولا مکانیکی مانند این به حالت "بقا" یا "سخت" تنزل داده می شود، اما در KCD این امر عادی است.
یکی از آزاردهنده ترین مشکلات آن حتی یک ویژگی خاص بزرگ در بازی نیست که فقط علامت خود را از دست داده است. این سیستم ذخیره آن است. جدای از زمانی که بازی به شدت از ذخیره خودکار خود استفاده می کند، نمی توانید در هیچ نقطه ای بازی را به صورت دستی ذخیره کنید مگر اینکه Savior Schnapps داشته باشید که خرید آن گران است و ساخت آن زمان بر است. در فرصتی که شما آنها را به عنوان بخشی از یک تلاش به دست آورید، مانند زمانی که تحسین کننده شما بیانکا در ابتدا تعدادی را به شما تحویل می دهد، فقط می توانید سه مورد را حمل کنید. اگر اشتباهی مرتکب شدید یا با مشکل بدی مواجه شدید، ممکن است با بازگشت به یک فایل ذخیره قدیمی، زمان قابل توجهی برای شما تمام شود. برای یک جنبه به ظاهر کوچک، این مزاحمت در کل بازی شما نفوذ می کند.
من Kingdom Come: Deliverance را روی یک Xbox One استاندارد بازی کردم و عملکرد آن به طور قابل توجهی متلاطم بود. من با افت نرخ فریم مکرر مواجه شدم، مخصوصاً هنگام مبارزه و حرکت سریع دوربین برای پیگیری دشمنانم. از نظر گرافیکی نیز دقیقاً چشمگیر نیست، با تکسچر پاپ مداوم و مواردی که بافت ها اصلاً به درستی رندر نمی شوند و در نتیجه تصاویری گل آلود ایجاد می شود. خطوط دیالوگ حتی گاهی اوقات تکرار می شوند.
هدف استودیو Warhorse یک RPG تاریخی کاملاً جذاب و واقعی بود. متأسفانه، آنها بیش از آنچه که می توانستند بجوند، گاز گرفتند و این آرزوها نیز به عنوان برخی از بزرگترین نقاط ضعف Kingdom Come: Deliverance بود. علی رغم گلایه های من، در واقع از بسیاری جهات بسیار خوب است، به دلیل میزان آزادی آن و جهانی که به اعمال شما واکنش نشان می دهد. هیچ چیز آن را به رده های بالای RPG سوق نمی دهد، اما زمینه محکم وجود دارد.