پیش نمایش: تا پایان یک استاد کلاس همه جانبه است
6 دقیقه خواندن
به روز شده در
صفحه افشای ما را بخوانید تا بدانید چگونه می توانید به MSPoweruser کمک کنید تا تیم تحریریه را حفظ کند ادامه مطلب
با ادامه روندی که در ماجراجوییهای بازی اخیرم شروع به تبدیل شدن به یک روند میکند، هیچ ایدهای نداشتم که در Unto The End چه کار میکردم. من می خواهم این را با بیان این مقدمه بیان کنم این بار این نبود تمام اشتباه من؛ خوب، مسلماً ممکن است برخی از آن ها تقصیر من بوده باشد. من موفق شدم دمویی را که بازی را باز کرد، شکست دهم، این جدید است، و من را نیمه کاره رها کرد. اما خوشبختانه، شبه عمدی به نظر می رسید. همانطور که من به سرعت متوجه شدم Unto The End به این افتخار می کند که دست شما را نگرفته است.
دموی نمایش با یک درس سخت شروع شد که باید به اطراف خود توجه کنید. درست پس از بلند شدن از رویای آتش سوزی دوست داشتنی، باید از صخره ای ناپایدار عبور می کردید که از شکاف مرگباری عبور می کرد. پس از یک لحظه ایستادن روی صخره، ترک میخورد و صخرهای در همان نزدیکی به جای خود میافتاد و اگر آنجا میایستید، شما را خرد میکند.
کار درست این بود که قبل از اینکه تبدیل به خمیر انسانی شوید، از مسیر خارج شوید. سپس می توانید از پل پایدار جدید عبور کنید - نه اینکه بازی به شما بگوید. همه چیز به شما بستگی داشت که از اطلاعات ارائه شده رمزگشایی کنید، مانند یک پازل دیوراما که یک راه حل بهینه را ارائه می دهد. فقط این پازل تهدید کننده زندگی است. می دانستی که باید از سنگ در حال سقوط دور شوی، و بلد بودی چطور غلت بزنی، تنها کاری که باید انجام می دادی این بود که آن چیزها را کنار هم بگذاری.
به عنوان روزنامهنگار خبره بازیها، با گواهی پایان دوره آموزشی جعلی، کمی زمان برد تا بفهمم. سعی کرده بودم از روی صخره در حال سقوط فرار کنم، به آرامی حرکت کردم، یواشکی به سمت آن رفتم تا سعی کنم آن را پایین بیاورم، اما به نظر می رسید هیچ چیز جواب نمی دهد. منتظر یک اشاره یا چیزی بودم که به من بگوید هر کار اشتباهی انجام میدهم، همانطور که انتظارش را داشتم، اما چیزی نیامد. درعوض، من به حال خودم رها شدم تا همه چیز را بفهمم، و وقتی بالاخره از مسیر خارج شدم و توانستم پیشرفت کنم، احساس بسیار خوبی داشتم، زیرا این دستاورد من بود، نه دستاوردی که فقط به من داده شد.
پیدا کردن مسیرم بدون دستور دکمه بسیار عالی بود، و متوجه شدم که بازی را با جزئیات بسیار بیشتری نسبت به سایرین که احساس میکردم فقط سطح آنها را لمس کردهام نگاه میکنم. حتی در سالن نمایش پر هرج و مرج EGX، با بازی های زیادی که برای جلب توجه شما رقابت می کنند، من غوطه ور شدم و این تجربه را دوست داشتم.
[shunno-quote align=”left”]من از هر چیزی که غوطه ور شدن بازیکن را بشکند دوست ندارم.' استفان دانتون توسعه دهنده به من گفت. "نیازی به هیچ گونه اعلان برای من یک اولویت است".[/shunno-quote]
این تا زمانی بود که در مقابل مبارزه قرار گرفتم، جایی که گواهینامه آموزشی جعلی من آمد تا واقعاً من را گاز بگیرد. من به سرعت فهمیدم که در آموزش فرار کردن شکستن، هیچ یک از مکانیک های جنگی پیشرفته را یاد نگرفته بودم. اولین دشمن در بازی احساس می کرد که یک قلدر دبیرستانی از یک تلنگر عمومی آمریکایی در دوران بلوغ است. من یک آدم قلابی عمومی، ساسپندرها و همه بودم. بدن من یا در این مورد زمین به داخل قفسه می رود.
من نیز قادر به حل مشکلات خود نبودم. در Unto The End باید به زمان بندی، مسدود کردن و طفره رفتن توجه کنید که فقط یکی از آنها را می دانستم. حتی با تعداد شرمآور مرگهایی که قبل از امتحان دکمههای دیگر داشتم، مبارزه فوقالعاده بود. هر تاب، ضربه و جاخالی حس قوی ای از سنگینی پشت خود داشت، که باعث می شد هر حمله مانند یک تعهد به نظر برسد، بنابراین باید به همان اندازه که وحشیانه بودید دقیق باشید.
در حالی که مبارزه شگفتانگیز بود، فقدان درخواستها در نهایت ثابت شد که در طول مدت حضورش در نمایشگاه EGX برای همه مناسب نیست. بنابراین، در طول شب طولانی که به روز دوم رویداد منتهی شد، بازی کمی بهینهسازی شد و اعلانهایی در اطراف سوئیچها، اهرمها و دکمهها اضافه شد تا همه چیز برای کسانی که سریع به داخل میپرند واضحتر شود. این تغییر کوچک باعث شد بازی بسیار بیشتر شود. در دسترس بوده و بازیکنانی که در صورت گم شدن، بازی را بدون هیچ گونه مداخله توسعه دهنده تمام می کنند. با این حال، این تغییر در نسخه نهایی دیده نمی شود.
محل نمایش در کنوانسیون هایی مانند EGX مکانی پرشور است. تعداد کمی از بازیها تمرکزی را به دست میآورند که در هنگام بازی در خانه شما به آن توجه میشود، و Unto The End این را در طول روز اول احساس میکرد. در Unto، باید به جزئیات توجه کنید و به آنچه که دارید نگاه کنید میتوانست کاری را انجام دهید که دقیقاً به شما گفته نشده است به do. When your mind is elsewhere, thinking about whether a three-hour queue to play Doom Eternal is worth it (and it is if you believe our amazing gaming editor Lewis – this line has not been tampered with, I swear), seeing those details can become a real challenge, so prompts were needed to keep people moving along.
وقتی همه چیز را برای خود به پایان رسانده اید، همه چیز به جزئیات مربوط می شود، حتی موارد کوچک مانند اینکه چگونه برف روی موها و لباس ها جمع می شود. در زمان خود، می توانید به درستی در بازی غوطه ور شوید و به هر تعامل و هر امکانی که مجموعه مهارت شما اجازه می دهد فکر کنید. صادقانه بگویم، من از هر چیزی که غوطه ور شدن بازیکن را بشکند، دوست ندارم. استفان دانتون توسعه دهنده به من گفت. "نیازی به هیچ گونه دستوری برای من یک اولویت است."
و چه دنیای Unto The End برای غوطه ور شدن در آن ارائه می دهد. به لطف زیبایی شناسی کم پلی و سبک سایه صاف آن، که جهان را به زیبایی روشن می کند، همه چیز به طرز شگفت انگیزی واضح و مشخص است. حتی در طوفان های سفید برف گسترده، لمس رنگ ها جزئیات آن را به جهان می بخشد، که پس زمینه های خیره کننده و طراحی جهان را برجسته می کند.
Unto The End یک تجربه واقعاً منحصر به فرد است، یک بازی که شما می توانید آن را به تنهایی انجام دهید. به نظر می رسد نداشتن هر گونه درخواست تغییر کوچکی برای ایجاد کردن باشد، اما در مدت کوتاهی که با Unto آن داشتم، تجربه ای کاملا متفاوت بود، و من نمی توانم صبر کنم تا بیشتر از آن داشته باشم. فقدان دستورات ممکن است برای همه مناسب نباشد، اما اگر تا به حال آرزوی تجربه بازی همه جانبهتری را داشتهاید، Unto The End برای شما مناسب خواهد بود.